تجدید ارایش جنبش های اجتماعی

بازگشت به صفحه قبل

 

جنبش‌های اجتماعی،

ارتباطات رایانه‌ای و خطر جهانی برای سرمایه‌داری

نوشته: هری کلیور 1

  برگردان : شهره مدائن

مقدمه

 از میان تمامی نقش‌های در حال ظهور ارتباطات رایانه‌ای در درگیری‌های اجتماعی، جدی‌ترین چالش با ساختارهای نهادی اصلی در جامعه مدرن از پیدایش جنبش‌های اجتماعی جهانی‌ای ناشی می‌شود که دارای ارتباطات رایانه‌ای هستند.

 جنبش‌هائی که به شکل فزاینده‌ای نهادهای سیاست‌گذار تصمیم‌گیر را چه در سطح ملی و چه در سطح فراملی به مبارزه می‌طلبند. نتیجه‌گیری‌های این مقاله در این راستا خواهد بود که در حال حاضر ما شاهد گسترش و چرخه شتابناک درگیری‌های اجتماعی هستیم که مشارکت‌جویان در آن‌ها، همه سرمایه‌داری معاصر را دشمن اصلی و مشترک خود می‌دانند. آنها در این روند رو به گسترش و رشد نقد و رد منافع و اولویت‌های مالی و تجاری راه دیگری ندارند جز رجوع به درک مارکسیستی از مفهوم "مبارزه طبقاتی"، ولی در عین حال این مخالفت عمومی آنها با سرمایه‌داری، ضرورتاً طبق الگوهای قدیمی و با یک برداشت همسان از پروژه سوسیالیسم همراه نیست. در واقع کاملاً برعکس است و جای الگوی قدیمی متکی بر یک برداشت واحد را، تعدد‌گرائی و تنوع برداشت از سوسیالیسم گرفته است. باور عمومی در جنبش‌های اجتماعی جدید مخالف سرمایه‌داری، اینست که اصلاً احتیاجی به یکسری قوانین و معیارهای جهانشمول نیست. از سوی دیگر نهادها و مراکز قدرتی که توسط این جنبش‌ها مورد تهدید قرار گرفته‌اند به اشکال مختلف واکنش نشان می‌دهند. گاه واکنش آن‌ها نظامی یا شبه نظامی است و گاه شکل یارگیری و ساختن ائتلاف‌های جدید را پیدا می‌کند که هدفش در کنار هم قرار دادن بخشی از نیروهای متخاصم است. مسئله‌ای که ما در پیش رو داریم یافتن راه‌های جدیدتری برای عقیم ساختن این قبیل سیاست‌ها و ادامه مبارزه برای بنای دنیای نوین است.

 

گفتگو و قدرت

دعوت به گفتگو از سوی موسسات فراملی سرمایه‌داری ناشي از قدرتی است که به این نهادها تحمیل کرده است. اين پديده عنصر جدیدی محسوب مي‌شود. پیش از این، جنبش‌های اجتماعی توان خود برای سازماندهی یک فشار موثر از سوی افکار عمومی را به نمایش گداشته بودند ولی همیشه این فشارها نادیده گرفته می‌شد. جنبش‌های مخالف خود را در سطح بین‌المللی یا به عبارتی به شکلی جهانی شده سازمان‌دهی کرده بودند و با افزایش فشار، حتي مساله گفتگو را تحمیل کرده، طوری که توانست مورد تائید لایه‌های عایق و میانجی که همیشه از نهادهای بین‌المللی سرمایه‌داری محافظت می‌کردند، قرار گيرد. در این حالت، جنبش‌ها توانستند در زمین بازی خود این نهادها، یعنی عرصه‌ای جهانی شده، به مصاف آنها بروند. در برخی از موارد که موضوعات مورد بحث یا خواسته‌های معترضان جنبه شاخص جهانی دارد، خصوصیت جهانی سازمان‌دهی و حرکت کاملاً آشکار است. اما حتی در مواردی که موضوع جنبه محلی- ملی دارد (به عنوان مثال مذاکرات بین صندوق بین‌المللی پول و اتحادیه‌های کارگری کره جنوبی) باز می‌توان به خوبی دید که نهادهای بین‌المللی سرمایه‌داری تحت تاثیر فشارها و مبارزات بین‌المللی به این گفتگوها تن داده‌اند. جنبش کارگری کره جنوبی با شروع یک اعتصاب عمومی در ماه دسامبر سال 1996، از راه‌های مختلف، به خصوص استفاده از اینترنت، مسائل خود را در سطح جهان مطرح کرد و توانست مثل نمونه جنبش زاپاتیست‌ها در مکزیک، حمایت چشمگیری را برای حرکت خود جلب کنند.

آن چه که در مرکز این تلاش قرار داشت بسیج یک نیرو برای مقابله با نیروی دیگر بود. بدین معنی که، الگوی به خوبی طراحی شده برای تماس‌ها و ارتباطات در میان جنبش‌های اجتماعی، همیشه تعداد فراوانی از افراد خلاق را به میدان یک اقدام جمعی جلب می‌کند و مجموع تمام این خلاقیت‌ها، ابتکارها، عملاً می‌تواند توانایی یک نهاد رسمی را که غالباً به شکلی غیر منعطف سازمان‌دهی شده به جنگ طلبیده و آن را شکست دهد(2). در برابر نیرویی که نهاد می‌سازد و آن را تحمیل می‌کند، جنبش توده‌ای برخاسته از اعماق قدرتی متکی بر ریشه‌های رونده را بنا می‌نهند، با توانی بیش‌تر برای ابداع و ارتقاء روش‌های جدید مبارزه. در یک چنین حالتی، نهاد مورد سئوال، قادر نخواهد بود که جنبش مخالفین را مهار کند چون برای آن منظور باید نیروی خود را برای نبرد در جبهه‌های مختلف تقسیم کند و یک چنین کاری همیشه امکان‌پذیر و موفقیت‌آمیز نیست (3). انسجام یک مجموعه وسیع از مراکز اعتراض و مقاومت که در عین حال در قالب یک نوع خودجوش از سازمان دهی با یکدیگر مرتبط هستند کار تقسیم نیرو و مقابله در جبهه‌های متعدد را برای آن مرکز قدرت دشوارتر می‌سازد.

اگر چه مبارزه از پائین با توسل به شکل‌های مشابهی از سازمان‌دهی توانسته است روابط واسطه‌ای را حذف کند، اما تغییرات سیاسی و تاریخی است که دیکته می‌کند در برابر این یا آن نهاد مشخص کدام شیوه رویاروئی اختیار شود. به عنوان مثال بانک جهانی از سال‌های دهه 1960 میلادی همیشه از سوی ملی‌گرایان و چپ‌گراها به خاطر نقش آن در توسعه سلطه امپریالیسم آمریکا و یا کمک به غارت جهان سوم مورد حمله قرار گرفته است. اما هیچیک از این حملات انتقادی نتوانست یک جنبش وسیع علیه این نهاد بین‌المللی را به راه بیاندازد(4). تنها زمانی که فعالان محیط‌زیست و مدافعان حقوق بومیان، با تبلیغات وسیع در مورد پروژه‌های بسیار مخرب چه به لحاظ محیط‌زیست و چه به لحاظ نابود کردن گروه‌های قومی و فرهنگ آنها، بسیار از جهانیان را با نتایج زیان‌بار سیاست‌های بانک جهانی آشنا کردند، آن وقت بود که این نهاد واقعاً مورد حمله قرار گرفت. قدرت این اعتراضات در سال‌های دهه 1980 هم چنین با حملات شدید به نقش موثر بانک جهانی در تحمیل روی‌کرد تعدیل ساختاری و به وجود آوردن بحران بین‌المللی بدهی‌ها افزایش یافت.

صندوق جهانی پول نیز به خاطر تحمیل سیاست‌های به اصطلاح تورم‌زدائی یا ریاضت اقتصادی به کشورهای عضو آن نهاد، سالها مورد انتقاد بوده است. دست‌راستی‌ها یا ملی‌گرایان این نهاد را به خاطر نقض موازین حاکمیت ملی کشور خود را مورد انتقاد قرار می‌دادند و چپ‌گراها نیز از زاویه گسترش بیکاری و فقر و سقوط دستمزد حقوق بگیران و کارگران. اما در دهه 1980 میلادی بود که با افشاء نقش این نهاد در بحران بدهی‌های خارجی کشورهای فقیر صندوق بین‌المللی پول به یکی از نهادهای رسوا و منفور بدل شد(5). صندوق با پیروی بی قید و شرط از منافع بانک‌های بین‌المللی در مطالبه خود برای باز پرداخت تمامی بدهی‌ها، خواستار اجرای سیاست تعدیل ساختاری نئولیبرالی در مقابل خودداری از اعمال تحریم علیه کشورهای بدهکار شد. ریاضت و فلاکت به مردمی تحمیل شد که نه مسئولیت اخذ وام‌ها را داشتند و نه متعهد به پرداخت آن‌ها(6). صندوق بین‌المللی پول به عنوان یکی از کارگزاران اصلی توسعه نئولیبرالیسم در جهان مسئول مستقیم بسیاری از بیکارسازی‌ها، کاهش دستمزد و فقر و مصیبتی است که میلیون‌ها نفر در سراسر جهان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. و درست در پی چنین روندی، یک شبكه وسیع و رو به گسترش از جنبش‌ها و مجامع  مخالف با این سیاست‌ها، در سراسر جهان پدید آمده است. و اما در مورد سازمان تجارت جهانی، تاریخچه مخالفت با این نهاد به برداشت بسیاری از مجامع و جنبش‌های توده‌ای باز می‌گردد که هدف از تشکیل این نهاد بین‌المللی درهم کوبیدن مقاومت‌های ملی و محلی برای پیشروی سرمایه‌داری جهانی شده است. اقدامات سازمان تجارت جهانی در روند فعالیت‌اش باعث شده است که مقاومت‌های محلی به سطح یک مبارزه جهانی شده با این سازمان توسعه پیدا کند. برای فعالان محیط زیست که توانسته بودند در دو دهه گذشته با جلب حمایت مردم، بنگاه‌های سرمایه‌داری محلی را ملزم ساخته بودند كه برخی مقررات را رعایت بکنند، اکنون سازمان تجارت جهانی و تهاجم‌اش به حوزه‌های تجاری و تولیدی محلی و ملی و نادیده گرفتن منافع اهالی محل، به یک خطر جدی بدل شده است. فعالان حقوق بشر و حقوق مدنی نیز اکنون شاهد این هستند که سازمان تجارت جهانی بدون توجه به موازین حقوق بشر در چهارچوب استراتژی‌های جهانی خود به ابزار اصلی برای بستن قراردادهای تجاری با دولت‌های غیردموکراتیک و سرکوب‌گر بدل شده است. به موازات همین تغییرات، برای كارگران که در سال‌های اخیر شاهد فروریزی مرزهای تجارت و تقسیم‌بندی بین‌المللی تولید بوده‌اند، اکنون عاجل‌ترین مسئله دیگر نه فقط مبارزه برای امنیت کار و دستمزد بلکه تلاش برای ایجاد سازماندهی جهانی و ارتباط فعال بین‌المللی است(7). سازمان تجارت جهانی نه تنها بر تمرکز سیاست‌گذاری برای اقتصاد جهانی شده افزوده بلکه در عین حال یک هدف جدید برای مبارزات جنبش‌های اعتراضی نیز فراهم کرده است.

کلام آخر، سازمان توسعه اقتصادی و فرهنگی از دیرباز صرفاً یک نهاد شبه حکومتی بود که کارش به انتشار گزارشات موضوعی و یا کشوری محدود می‌شد. برای بانک جهانی این سازمان همان کلوب کشورهای ثروتمند بود، راست‌ها آن را جزئی از یک توطئه برای شکل‌دادن به حکومت جهانی می‌دانستند و چپ‌ها آن را محل دیگری برای گردهمایی سیاست‌سازان سرمایه‌داری توصیف می‌کردند. اما گاهی نسبت به مذاکرات پوشیده‌ای که برای عقد یک موافقت‌نامه چندجانبه در باره سرمایه‌گذاری که مشابه برخی موافقت‌نامه‌های تجاری، دست‌آوردهای ملی و محلی جنبش‌های خودجوش را از بین می‌برد، یا توجه و خشم هزاران فعال سیاسی را در سراسر جهان به خود جلب کرد. افراد و گروه‌های بی‌شماری با مختصری توجه قبلی نسبت به سازمان توسعه اقتصادی و فرهنگی برای شکل دادن به یک کارزار در سطح جهانی دست به جمع‌آوری اطلاعات زدند و روش‌ها و نظرات خود را با هم در میان گذاشتند.

البته این روند انتقالی (تبدیل شدن موضوعات و جنبش‌های اجتماعی از سطح محلی به مقیاس جهانی) همیشه مسیر مستقیم و بلاواسطه‌ای را طی نکرده است و گاهی از یک مرحله بینابینی "منطقه‌ای" گذشته و سس بُعد جهانی پیدا کرده است. ذکر دو مثال در این مورد به توضیح این نکته کمک خواهد کرد. در آمریکای شمالی یک مقطع مهم از این روند انتقالی از سازمان‌های محلی به سازمان های جهانی را می‌توان در مبارزاتی دید که پیرامون گفتگوهای مربوط به نفتا "معاهده تجارت آزاد در آمریکای شمالی"، آغاز شد. این گفتگوها در پشت درهای بسته جریان پیدا کرد. اما بر ملا شدن این توافق مخفیانه به شکل‌گیری یک همکاری نزدیک بین شبکه‌های نیروهای مخالف آن در هر سه کشور آمریکا، کانادا و مکزیک منجر شد. این جنبش مخالف با نفتا که هم از طریق جلسات حضوری و هم از طریق شبه اینترنت فعالیت خود را سازمان می‌داد، سیاستمداران را مجبور کرد که گفتگوهای پشت پرده را علنی کرده و تقریباً باعث شکست این معاهده شد. پس از آن تشکیل سازمان تجارت جهانی توجه تشکل‌های توده‌ای و اتحادیه‌ای را به خود جلب کرد و باعث شد که آنها این نکته را دریابند که یک برخورد صرفاً منطقه‌ای برای مقابله با یک چنین نهاد جهانشمولی کافی نیست. بسیاری از همان فعالان و تشکل‌های دوره مبارزه با نفتا اکنون فعالیت خود را گسترش داده و به رکن اصلی جنبش مبارزه با سازمان تجارت جهانی در آمریکای شمالی بدل شده‌اند. در اروپای غربی ما شاهد یک مسیر دیگر از رشد این جنبش‌ها از سطح محلی به منطقه‌ای و بعد ارتقاء آنها به مقیاس جهانی هستیم. در سال‌های اخیر تحت تاثیر ایجاد مناسبات نزدیک‌تر بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا (از پیمان مستریخت و شینگن گرفته تا معاهده مربوط به پول واحد اروپائی) جنبش‌های توده‌ای اعتراضی در این موارد، رشد چشمگیری داشته‌اند. تمامی آنها یکی پس از دیگری دریافته‌اند که این معاهدات منطقه‌ای همگی هدفشان تقویت سلطه و دفاع از منافع سرمایه و صاحبان تجارت است و به موازات آن نتیجه‌اش تضعیف موقعیت اقتصادی و اجتماعی کارگران و حقوق بگیران و کشاورزان خرده‌پا است و اعمال محدودیت بیشتر بر مهاجران، مدافعان محیط‌زیست و سایر مجامع و تشکل‌های خود سازمانگر توده‌ای است. اما به حرکت در آمدن این تشکل‌ها در مبارزه علیه معاهدات منطقه‌ای درست همزمان شده است با فعالیت تشکل‌های دیگری که قبل از این مبارزات خود علیه نهادهای حکومتی فراملی را آغاز کرده بودند. بنابراین فعالان اروپایی نیز با سرعت به صف جنبش بین‌المللی در مخالفت با گلوبالیزاسیون پیوستند. به عنوان مثال واکنش تشکل‌ها و فعالین اروپائی در قبال دعوت بین‌المللی برای همبستگی و دفاع از جنبش زاپاتیست‌ها بسیار فعال بود.

در این مبارزات جهانی شده، ما شاهد رشد و نمو ارتباطات وسیع‌تری هستیم که در جریان آن نیروی فعال شده توسط تشکل‌های توده‌ای محلی با انواع مشابه و همگون خود در کشورهای دیگر در هم می‌آمیزد و چه از نظر میزان تاثیرگذاری و چه فعالیت ابعاد جدیدی به خود می‌گیرد. به طور کلی می‌شود گفت که مبارزات گروه‌های متشکل از شهروندان با دولت‌های خود، در پاسخ یا واکنش به دو مسئله ابعاد جهانی به خود می‌گیرند؛ موضوع اول ضرورت مواجه این تشکل‌ها با معاهدات و طرح‌های یکپارچه است که اکنون دولت‌ها در مقیاس جهانی به اجرا می‌گذارند و موضوع دوم این که آنها به این نتیجه رسیده‌اند که نه فقط در مقابل موضوعات جهانی، بلکه برای پیشبرد اقدامات خود در مبارزات محلی نیز باید سیاست‌های فراملی یا فرامحلی را نیز به مبارزه بطلبند. گسترش سیاست‌های یکسان اقتصادی و اجتماعی، طی دو دهه گذشته توسط حکومت‌ها و نهادهای بین‌المللی سرمایه‌داری، به شیوه دیکته کردن از بالا و در راستای تثبیت نئولیبرالیسم جریان داشته است. این یکسانی روزافزون سیاست‌ها در تمام جهان شرایطی را فراهم کرده که مردم در نقاط مختلف کره زمین، با وجود همه تمایزات فرهنگی، زبانی و مرزهای جغرافیایی، هر روز بیشتر به این واقعیت پی‌می برند که باید برای مقابله با این سیاست‌ها یک نوع مبارزه مشترک را در پیش گرفته و ارتباطات خود برای سازمان‌دهی و هماهنگی حرکات مشترک را توسعه دهند.

در سال‌های قبل از این دوره، معمولاً فرضیه‌های مجرد و انتزاعی به جنگ سیستم‌های انتزاعی می‌رفت. گاهی اوقات تشخیص خود یک "سیستم" به سبب نمودهای متفاوت و سیاست‌های گوناگون آن دشوار بود. اما امروزه تقلیل این تنوع به یک راستای کاملاً مشخص و یکسان از سیاست‌گذاری و روش‌های اجرائی در سطح جهان، به آن فرضیه‌های قدیمی جان تازه‌ای بخشیده و در نتیجه به ظهور یک جنبش مشترک و همگانی برای مقاومت در برابر این سیاست‌ها کمک می‌رساند.

 همزمان با صراحت پیداکردن نقش نهادهای بین‌المللی سرمایه‌داری در تنظیم و کاربست این سیاست (IMF-WTO-Word Bank) آنها در عین حال به اهداف کاملاً روشنی برای جهت دادن جنبش های اعتراضی  تبدیل شده‌اند. تحت تاثیر شکل‌گیری این جنبش وسیع و هماهنگ، نهادهای بین‌المللی سرمایه‌داری نیز در سال‌های اخیر مجبور شده‌اند که درهای مذاکره  و گفتگو  با نهادها و " جنبش مدنی" را بگشایند.

 

جامعه مدنی: شبکه‌ها، ساقه‌های رونده و موج ها

رشد و دامنه این جنبش و تأثیرات عملی آن توجه دستگاه‌های امنیتی و متخصصان آن را جلب کرده و خود شرکت‌کنندگان و فعالان در این عرصه نیز به خوبی دریافته‌اند که در حال خلق و توسعه چه ابزار نیرومندی هستند. البته در میان شمار زیادی از افراد فعال در هر یک از طرفین، گرایشی دیده می‌شود که سعی دارد" جامعه مدنی" را تا سطح سازمان‌های غیردولتی رسمی تنزل دهد(8). شدت و ضعف یک چنین گرایشی معمولاً به منافع افردی باز می‌گردد که به آن تمایل دارند . به عنوان مثال از دید (WTO) سازمان تجارت جهانی، مفهوم سازمان‌های غیردولتی چنان کلی است که حتی شرکت‌های تجاری خصوصی را نیز در بر می‌گیرد. در حالی که برای بسیاری از جنبش‌های توده‌ای این مفهوم فقط و فقط شامل سازمان‌های غیردولتی و غیر انتقاعی می‌شود. البته یک چنین عدم دقت یا تنزل در مفهوم "جامعه مدنی" در وضعیتی که تمامی قدرت سیاسی معمولاً در کنترل موسسات رسمی و دولتی است، جای تعجب چندانی ندارد.

در عرضه توسعه و رشد جنبش‌های توده‌ای که در قسمت های قبلی مقاله شرح داده شد، سازمان‌های غیردولتی باید به عنوان یک نوع خاص از تبلور سازمانی مفهوم کلی تر و سیال‌تر"جامعه مدنی" نگریسته شوند. در حقیقت، بخشاً در واکنش به نوع رشد و عملکرد برخی از سازمان‌های غیردولتی، فراملی، گروهی از منتقدین آنها، کار جستجوی آگاهانه برای اشکال جایگزین از سازمان‌دهی‌های اجتماعی را آغاز کردند. یکی از انتقادها این است که سازمان‌های غیردولتی تمایل و ظرفیت زیادی برای تبدیل شدن به نهادهای بوروکراتیک دارند که مضمون فعالیت آنها به حفظ موجودیت خود تنزل می‌یابد و فعالیت خود را بر فراز و یا بدون ارتباط با بدنه و نیروی حامی‌شان هدایت می‌کنند. انتقاد دوم این است که برخی از سازمان‌های غیردولتی با دولت‌ها و یا شرکت‌های خصوصی وارد معادلات و قراردادهائی شده‌اند که عملاً ناقص نقس وجودی و نحوه فعالیت مستقل آنهاست. این انتقادها به شکل موثری مفهوم کلی "جامعه مدنی" را زیر سئوال برده و آن را به شکل وسیع‌تر و نوینی باز تعریف می‌کند. "جامعه مدنی" بنابراین به تمامی آن مقاطع و جنبش‌ها در جامعه اطلاق می‌شود که به طور ارادی و یا غیرارادی در مقابل سلطه‌گری نهادهای سرمایه‌داری مقاومت می‌کنند و در بسیاری موارد برای کاربست و تحقق روش‌های جایگزین از سازماندهی اجتماعی مبارزه می‌کنند.

گزینش مفهوم شبکه‌سازی(Networking) که توسط نظریه پردازان " جنگ شبکه، (Netwar) به کار برده مي‌شود، دقیقاً منعکس‌کننده واقعیت نحوه ارتباطات و سازماندهی در "جامعه مدنی" به مفهوم گسترده آن نیست. "شبکه" در شکل مادی آن بافتی است از گره‌هائی که به شکل منظم به یکدیگر متصل‌اند و در شکل اجتماعی آن به معنی گروه‌ها یا واحدهائی است که از طریق ارتباط نسبتاً منظم با یکدیگر متصل‌اند و مجموعه واحدی را تشکیل می‌دهند. یک چنان نظامی از ارتباط و تشکل در مورد گروه‌های جاافتاده و یا جوامع و تعاونی‌های نسبتاً پایدار از جمله سازمان‌های غیردولتی، صادق است آن چه را که مفهوم شبکه‌سازی کاملاً توضیح نمی‌دهد، جریان سیال و بدون وقفه حرکات اجتماعی در چهار چوب "جامعه مدنی" است که در آن شکل سازمان‌دهی لزوماً حالت "سازماندهی" پیدا نمی‌کند بلکه جزر و مدّی است از تماس و ارتباط بین نقاط بی شماری که هر یک در گوشه‌ای از جامعه قرار دارند و در مقاطع معین بدون آن که نظم خاصی داشته باشد در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند.

همین انتقاد را می‌شود در مورد مفهوم (Rhizome) ساقه‌های رونده صادق دانست. این مفهوم با وجود قدرت برانگیزاننده، و به رغم اشاره به گسترش افقی در جهت‌های مختلف شکل ثابتی از رشد را تداعی می‌کند.

ساقه‌ی گیاهانی که در زیر سطح خاک به شکل افقی می‌رویند، از گره‌های جوان یا پیر در خود جوانه می‌دهند این جوانه‌ها از سطح خاک عبور کرده و در جهات مختلف رشد می‌کنند و با برگ‌های دراز و تیزشان که همه پر از پرچم‌های مملو از گرده تازه  گیاه هستند، هر سال به همین شکل و بدون هیچ تغییری می‌رویند. بنابراین در این جا نیز ما با یک ارتباط سامان‌یافته روبه‌روئیم که عنصر سرکشی در آن بسیار حاشیه‌ای است.در انتخاب استعاره یا مفهوم مجاز، برای فکر کردن در مورد جنبش بدون وقفه‌ای که حیات سیاسی و مسیر تاریخی نیروها و تشکل‌های معترض به نهادهای سرمایه‌داری را شکل می‌دهد، من ترجیح می‌دهم که از مختصات طبیعی آب و نیروی آن و به خصوص از اقیانوس‌ها کمک بگیرم. یعنی پدیده‌ای با امواج همیشه ناآرام که گاه با سرعت حرکت می‌کنند و گاه آرام، گاه گرم‌اند و گاه سرد، و گاه در عمق‌اند و گاه در سطح می‌مانند. گاه همین آب یخ می‌زند و به شکلی خشک یا بدون حرکت و انعطاف متبلور می‌شود. اما معمولاً دوباره ذوب می‌شود و به همان حالت جنبش مولکولی باز می‌گردد که طبیعت‌اش سر پیچی از سکون و خشکی است. در تمامی این حالات، همه حرکات، جهات و نیروی این توده عظیم قابل تعقیب و شناسائی است. "جامعه مدنی" نیز درست همین خصوصیات را دارد. سیال است،  در حال تحول مداوم است و فقط به شکل مقطعی، آن اشکال همبستگی لحظه‌ای را به خود می گیرد که ما به آن‌ها می‌گوئیم سازمان و یک چنین مقاطعی نیز تحت تاثیر امواج عظیمی که در گرداگرد آنها در حرکت‌اند، به طور مداوم شکل همیشه خود را از دست داده و دوباره در درون جریان سال امواج ذوب شده و روان می‌گردند.

یک چنین پدیده‌ای که برجسته‌ترین خصوصیت در بررسی تاریخ جنبش‌های اجتماعی است همیشه منشاء اصلی درماندگی نیروهائی بوده که خواسته‌اند قدرت و جریان سیال این جنبش را عقیم کنند. حال چه نهادهای وابسته به سرمایه‌داری و چه احزاب و سازمان‌های لنینی، این طبیعت قدرت است که همیشه می‌خواهد یک قدرت دیگر را به زانو در آورد. اما قدرت اصلی در جریان سیال نهفته است، در همان امواج عمیق و پردامنه‌ای که به جامعه جهت می‌دهد و آرایش نیروها و تناسب‌ها را دگرگون می‌سازد.

در واقع خود سرمایه‌داری نیز گاه در مقاطعی که دچار خوش‌مشربی می‌شود، این پدیده را دریافته و کوشیده که جریان امواج (مبارزه طبقاتی) را بدون آن که سعی در منجمد کردن آنها داشته باشد، مهار و بی اثر سازد.

مارکس از شکل سیال و تحول دائمی به عنوان استعاره‌ای برای توصیف درک خود از گردش سرمایه و آن چه "مدارهای سرمایه" می‌خواند استفاده می‌کند. این استعاره اشاره دارد به توصیف اقتصاد کلان رایج از خصوصیت دورانی روابط اقتصادی و تمایز مشخصی که میان جریان‌ها و رسوب‌ها قائل می‌شود. اما در هر دو مورد،"جریان"های مورد بحث جریان‌هائی مهار شده هستند مثل امواج رودخانه یا آب‌های اقیانوسی که جهت آنها به شکل مصنوعی تغییر داده شده است تا به یک سد برسند و توربین هیدرولیک را به گردش در آورند و این مهار کردن‌ها، این کنترل مصنوعی همیشه با مقاومت بی پایان بشریت ناآرام روبرو شده است که شیوه‌ها و ایده‌های بی شماری در مورد اشکال جالب خود سازمانگری را در آستین دارد. این عنصر مقاومت در برابر کنترل و این تکثیر و رشد تنوع در خود سازمان‌گری دقیقاً بیانگر خصوصیات ذاتی جنبش‌های اجتماعی است که تا کنون تشریح کرده‌ام.

در راستای همین استعاره و مفهوم مجازی، ما می‌توانیم در مورد چالش‌ها و مبارزاتی که تاکنون به آن اشاره کرده‌ام بهتر بیاندیشم. البته نه به عنوان نبردهای نقشه‌مند بین اردوهای منظم، (مثلاً آن طوری که در بازی شطرنج یا رودرروئی‌های کلاسیک نظامی دیده می شود) و یا جنگ طبقاتی برای قدرت (مثل الگوی انقلاب‌های لنینی علیه دولت سرمایه‌داری). بلکه بیشتر به معنی خلاقیت و توانائی بسیار وسیع برای خود سازمانگری جامعه بر علیه سلطه و حکومت سرمایه‌داری است. سلطه‌ای که این توانائی و خلاقیت‌ها را ملزم، مشروط، محدود و مختل می‌سازد. در این حالت ما شاهد یک نوع جنگ طبقاتی هستیم که به شکل فزاینده‌ای در مقابل اتحاد جهانی سرمایه‌داری مقاومت می‌کند. اما جریان مقاومت نه از ناحیه یک طبقه متحد و متشکل که خواهان نوعی هژمونی یک پارچه نوین است. بلکه از طرف موج‌هایی بی شمار است که در پی آزادی در دریاهای بی حد و مرزاند، جائی که می‌توانند در آن جنبش و فعالیت هماهنگ خود را فارغ از وجود هرگونه محدودیت‌های سرمایه‌دارانه باز آفرینی و متحول کنند.

 

تکنولوژی نبرد و سیاست

جنبش‌های اجتماعی خودسازمان‌یافته‌ای که در مبارزه با نئولیبرالیسم پای به میدان گذاشته‌اند، برای پیوند بخش‌های گوناگون خود از ترکیبی سنتی و اشکال بسیار پیشرفته ارتباطات استفاده کرده‌اند. اشکال سنتی شامل جلسات حضوری و تماس رودررو چه از مجامع روستائی و چه در کنفرانس‌های فراملی بوده است. در زمره اشکال پیشرفته ارتباطات کامپیوتری تاکنون بیش از هر شکل دیگری مورد استفاده قرار گرفته است. در بسیاری از چالش‌های اجتماعی، استفاده از کامپیوتر در هر دو سوی جبهه، نقش بسیار کلیدی داشته است. اما این نقش دقیقاً چیست و دقت در آن چه عناصری از طبیعت این چالش‌ها را برای ما روشن می‌سازد؟ با وجودی که نقش استفاده از ابزارهای کامپیوتری متنوع بوده‌اند، ولی به اعتقاد من مهمترین آنها یکی تبادل و شراکت در اطلاعاتی است که در غیر این شرايط، به دست آوردن آنها کار دشواری می‌بود و دیگری امکان خودسازمان‌دهی و ابداع روش‌های جدید برای پیکار، که باز هم مشارکت و تبادل اطلاعات زمینه آن را فراهم می‌سازد.

1- با توجه به وجود تمامی محدودیت‌ها در چرخه اطلاعات که هدف از آن نگاه داشتن توده‌های مردم در تاریكی و حفظ برتری سیاست‌گذاری در دست عده‌ای محدود از افراد و نهادهای صاحب امتیاز است، به طور واقعی اولین عرصه فعالیت این جنبش‌های اعتراضی، به دست آوردن اطلاعات دقیق و واقعی در هر مورد و بعد نشر و گردش آن در مقیاس وسیع بوده است. انجام یک چنین کاری مستلزم عبور از مرزهائی است که رسانه‌های تحت کنترل همان اقلیت صاحب امتیاز ایجاد کرده‌اند. چه از نظر دستیابی به اطلاعات و منابع آن و چه از نظر نشر و به گردش در آوردن آن. و بهترین بستر برای پیشبرد یک چنین کاری همان ابزارهای کامپیوتری مثل پّست الکترونیکی و پهنه‌های رایانه‌ای بوده است.

2- اما اطلاعات به خودی خود و به صورت خام و تا زمانی که در یک زمینه مناسب قرار داده نشود، ارزش محدودی دارد. بنابراین چرخه اطلاعات همیشه به نوعی به برداشت‌ها و ارزش‌گذاری‌های ناشی از به کارگیری آن اطلاعات، مربوط می‌شود. همین موضوع باعث پدید آمدن بحث‌های پردامنه‌ای در میان کسانی شده که برداشت‌های گوناگونی از این مسئله دارند.

شکل ارائه این اطلاعات در صفحات اطلاع رسانی اینترنتی، نحوه تفسیر و ارائه برداشت از اطلاعات می‌تواند کاملاً یک جانبه شود و هر موضعی برای خود صفحات خاص خود را سازمان می‌دهد. اما در شکل پّست الکترونیکی به خصوص وقتی که از روش‌هائی مثل ارسال به نشانی‌های فهرست شده و یا از کنفرانس‌ها استفاده می‌شود، دسترسی برای همگان آزاد است و تمامی افراد یا طرف‌های درگیر این امکان را خواهند یافت که دیدگاه‌های خود را تشریح و ارائه کنند. بر خلاف رسانه‌هائی مثل روزنامه، رادیو و یا تلویزیون که در آن انعکاس واکنش‌های مخاطبان یا بسیار کند است و یا اصلاً صورت نمی‌گیرد،  در رسانه‌های رایانه‌ای زمینه تبادل نظر و تداخل افکار با هر برداشت و یا تفسیری، فراهم و تضمین شده است.

بنابراین مبادله اطلاعات و بحث‌های فعال که در این رسانه‌ها جاری است نوعی از جوامع بحث و جدل بدیل را به وجود می‌آورند بیرون از نهادهای سیاست‌سازی سنتی و به مراتب دموکراتیک‌تر از آن‌ها(12).

3- آن چه که از درون این جوامع و ارتباطات‌شان رشد و نمو می‌کند انواع گوناگون فعالیت‌های خارج از چهارچوب‌های متعارف است؛ گاهی اعتراض و انتقاد و گاه سازمان‌دهی بدیل‌های عملی. این رشد و نمو بر بستر تکامل مباحث در مورد "چه خبر" به بحث‌های فعال در مورد"چه باید کرد" صورت می‌گیرد. به عنوان مثال گسترش آگاهی و نشر اطلاعات در مورد خیزش زاپاتیست‌ها و این که آنها کی هستند و چه می‌خواهند، در ادامه خود به حرکتی برای جلوگیری از تلاش‌های دشمن برای نابودی آنها بدل شد. اما در عین حال خود این ابزار (رسانه‌های رایانه‌ای) یک پدیده یا موضوع مورد بحث نیز هستند. در تمامی ارتباطات روی پهنه رسانه‌های جدید همیشه یکی از مضامین تبادل نظر و تبادل اطلاعات در مورد ظرفیت‌ها، کارآئی و نحوه موثرتر استفاده از این ابزار است. این از یک سو محصول مستقیم افرایش همراهی مداخله‌گرانه مرتبطین است و از سوی دیگر واکنش به نیروهائی است که هدفشان محدود کردن دامنه و یا مسدود کردن کانال‌های استفاده از این ابزار است. خود بحث در مورد "استفاده صحیح" از رسانه‌های جدید، به غیر از دولتها و ابزار‌های کنترل‌گر از میان استفاده‌کننده‌گان نیز بالا گرفته است. بخصوص وقتی که جنبش‌های جدید در مقابل اشکال سنتی‌تر مبارزاتی قرار می‌گیرند.

همزمان با انتقال بخش زیادی از چالش‌ها و مبارزات اجتماعی به پهنه رسانه‌های رایانه‌ای، جای تعجب ندارد که بسیاری از تاکتیک‌ها و روش‌های اقدام که در عرصه‌های دیگر به کار برده می‌شد، برای استفاده در رسانه‌های جدید انطباق داده می‌شوند. به عنوان مثال نوشتن و تنظیم طومارهای اعتراضی به نهادها و مقامات، اکنون به شکل ارسال پُست‌های الکترونیکی در آمده که در مواردی توانسته به عنوان یک تاکتیک موثر با هجوم یک باره و سنگین به صفحات رایانه یک شرکت یا نهاد معین، عملاً فعالیت آن را مختل کند. یک روش دیگر رخنه به درون سایت‌های موسسات حساس و شعار‌نویسی یا نصب پلاکاردهای اعتراضی به شکل دیجیتال در آن صفحات است، که در سال 1998 نمونه‌ای از آن برای ساست سازمان CIA روی داد که شرمساری فراوانی را برای آن سازمان به همراه داشت(13). هر چند برای بسیاری از کسانی که شاهد این موارد هستند، این اقدامات بی ضرر و حتی خنده‌دار به نظر می‌رسد ولی از نظر دولت‌ها یک چنین اعمالی، حمله مستقیمی است به امنیت و کارآمدی دستگاه‌های اجرائی آنان؛ صرف نظر از این که هدف از اقدام نفوذی و کدشکنی چه باشد(14).

در نمونه‌های دیگری شاهد این هستیم که افراد یا گروه‌های معترض، خیلی آگاهانه از روش تحصن‌های وسیع، مربوط به دوره جنبش حقوق مدنی سال‌های دهه 1950 و یا روش ایجاد راه بندان‌های متعدد که مربوط به همین حرکت در دهه 1960 میلادی در آمریکا بود و یا از روش ساکنان بومی مناطق جنگلی آمریکای جنوبی در اشغال سرزمین‌های تصرف شده آنها که در دهه 1990 مرسوم شد، استفاده کرده و عین همین روش‌ها را در پهنه رسانه‌های رایانه‌ای به کار می بندند.

البته به کارگیری برخی از این روش‌ها از سوی خود جنبش‌های اعتراضی نیز با انتقاد رو‌ ‌به‌رو شده است. یکی از انتقادهائی که به طور وسیع مطرح شده اینست که معمولاً افرادی که کار رخنه در سایت‌های رایانه‌ای را انجام می‌دهند در موارد متعددی هدف‌های نامناسبی را نشانه گرفته‌اند و دلیل آن این بوده که یا با آن اقدام و جنبش اعتراضی که در حمایت از آن دست به رخنه زده‌اند ارتباط مستقیم نداشته‌اند و یا برای طرح رخنه خود یا آن جنبش مشخص مشورت و هماهنگی نکرده‌اند. انتقاد دوم اینست که: استفاده از روش‌هائی مثل رخنه و یا از کار انداختن سایت‌ها در نفس خود نقص اصول اولیه آزادی بیان است و در عین حال راه را باز می‌کند که نیروی مقابل نیز برای تضعیف ما از همین روش‌های مختل کننده استفاده کرده و آن را در قالب مقابله به مثل توجيه کند(15).

و بالاخره انتقاد سوم این است که معمواً با دشواری می‌توان این را برای افکار عمومی ثابت و توجیه کرد که یک چنین روش‌هائی، صرفاً کار یک عده  عناصر سرکش و ماجراجو نیست و واقعاً روش اقدام یک جمعیت وسیع است. بنابراین گاه اثبات اهمیت و جایگاه سیاسی نیروئی که دست به اقدام می‌زند کار دشواری است و در نتیجه مشروعیت آن برای بسیاری ممکن است قابل قبول یا باور کردنی نباشد. در نهایت باید اضافه کنم که تا جائی که من اطلاع دارم، هیچ جنبشی یا حرکت اعتراضی تاکنون استفاده از چنین روش‌هائی را به عنوان تاکتیک عمومی خود اعلام نکرده است.

یک چنین مباحثی در مورد اصول کلی ناظر بر کار و تاکتیک‌های مورد استفاده و همین طور تاثیرات و عواقب هر روش یا تاکتیک معین، عنصر بسیار مهمی از سازماندهی و سازمان‌یابی دموکراتیک و شفاف در پهنه رسانه‌های رایانه‌ای است. معمولاً هر اقدامی حتی اگر یک نامه اعتراضی ساده باشد قبل از انتشار، در روابط می‌چرخد و می‌تواند مورد انتقاد و یا حک و اصلاح قرار بگیرد(16). علاوه بر این، چون موضوعات مورد بحث در این تشکل‌ها و ارتباطات، مسائل اجتماعی است و همه موضوعات، حرکات و جنبش‌ها نسبتاً مستمر هستند و نه لحظه‌ای در مسیر حرکت خود متحول شده و تجارب جدیدی پیدا می‌کنند که باز زمینه‌ساز ادامه بحث و گفتگوها می‌شود. شبکه جهانی اینترنت در عمل ثابت شده که یک ابزار سریع و کارآمد برای تبادل و شراکت این تجارب و هم‌چنین جمع‌بندی از بررسی‌های متفاوت از یک اقدام و یا یک تاکتیک مشخص است. به نظر می‌رسد که یک چنین مباحث و جمع‌بندی‌هائی، به این نتیجه رسیده‌اند که میزان به کارگیری روش‌هائی که تحت عنوان "نافرمانی مدنی الکترونیکی" می‌شناسیم باید محدود باشد.

آن چه که ما در این بررسی کلی و کوتاه می‌بینیم، ظهور جوامع و گروه‌هائی است که اشکال جدیدی از فعالیت و سازمان‌دهی را تجربه و بنابراین بررسی می‌کنند. همزمان با جهانی‌تر شدن مضمون این مبارزات، جوامع فعال و سیاست آنها نیز جهانی‌تر می‌شوند. این جوامع و فعالیت آنها تا حدودی یک همتای جدید برای ساختار نهادی سرمایه‌داری معاصر ایجاد کرده‌اند. ولی آنها در عین حال و به وضوح نه فقط در مخالفت با این ساختار عمل می‌کنند بلکه هدف‌شان فراتر رفتن از آن و ایجاد اشکال جایگزین و دموکراتیک‌تر از سازمان‌های اجتماعی است. به نظر می‌رسد که خصوصیت بنیادی این جنبش‌های اجتماعی و مبارزه آنها راه دیگری ندارد جز رجوع به دسته‌بندی ایدئولوژیک دوران جنگ سرد. هر چند بسیاری می‌گویند، یا مدعی‌اند، که تضاد بین دو قطب (اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا) تضاد در شکل بود و نه در مضمون، ولی در آن دوران چه به درست و چه به غلط یک فضا یا حس ناشی از تقابل دو طرح و دو راه متفاوت برای سازمان‌دهی اجتماعی فراگیر بود(17). به این اعتبار، در غرب معنای دوران جنگ سرد تلاش برای حفظ سرمایه‌داری بود. و این رقابت نه فقط با سلاح موشک و گلوله بلکه با اسلحه تبلیغات نیز پیش می‌رفت. جنگی متکی هم به اسلحه و هم به ایده. در پایان نیز، این کلام و تبلیغات و ایده‌ها بود که بسیار موثرتر از قدرت تسلیحاتی، رقابت را به نفع غرب پایان داد.

امروزه دیگر خبری از جهان دو قطبی نیست. دیگر خبری از آن جنبش کمونیستی بین‌المللی نیست و بنابراین دیگر یک هدف واحد برای نشانه رفتن سلاح‌ها و شلیک به سوی آن وجود ندارد. ولی مسلماً بین نظم موجود سرمایه‌داری سلطه‌گر و منتقدان آن و آلترناتیوهای آنها یک اختلاف عمیق وجود دارد. در دنیای امروزی به جای رویاروئی و شاخ و شانه کشیدن بین عقاب و خرس(سمبل‌هایی دولت آمریکا و اتحاد شوروی) کشمکش اصلی بین کوسه درنده‌ای است با هزاران ماهی کوچکی که این کوسه را احاطه کرده‌اند و هر روز بر توان و میزان همکاری و اتحاد آنها افزوده می‌شود. ممکن است این کوسه با هر مانور خود و متکی به آرواره‌ها و دندانهایش تعدادی از ماهی‌های کوچک را نابود کند اما با افزایش شمار ماهی‌ها و تقویت یکپارچگی و قدرت آنها در فلج کردن حریف، بی اثر بودن دست و پا زدن‌های کوسه برای نجات خود عریان‌تر می‌شود.(18)

بنابراین امروز نبرد واقعی برای آینده ، مبارزه "کلام و اینترنت" است نبردی بین دیده‌گاه‌های متضاد (یا دو دیدگاه عموماً متضاد)  در مورد سازمان‌دهی اجتماعی. مدافعان سرمایه‌داری ممکن است با خشونت به مخالفان خود حمله کنند ولی در نهایت (همان طور که زیرک‌ترین آنها دریافته‌اند) تنها وسیله‌ی دفاع آنها این است که اردوی مخالفین را از درون تضعیف کرده و بر آن افسار ببندند. این روش، یعنی فرسوده کردن انرژی و قدرت خلاقه بشر، همیشه نقطه قوت سرمایه‌داری بوده است. اما آیا می‌تواند دوباره اینکار را بکند؟ تجدید سازمان فعلی سرمایه‌داری با چرخش بیش از پیش به سمت تکنولوژی و عرصه اطلاعات و ارتباطات که مستلزم انتقال و تبدیل ایده‌ها و خلاقیت‌ها به کالای مصرفی است، یکی از روش‌های سرمایه‌داری برای ادامه بقاء خود است. روش دیگری که در حاشیه آن به کار بسته می شود(بخصوص در سال‌های اخیر از سوی نهادهای مالی بین‌المللی مثل بانک جهانی و صندوق بین‌المللی شاهد آن بوده‌ایم) توجه به شعار‌های اصلی منتقدان و تلاش برای خلع سلاح مخالفان از طریق در نظر گرفتن برخی از این انتقاد هاست.

سوال نهائی این است که آیا سرمایه‌داری با تلاش برای یارگیری‌های جدید و تبدیل کردن برخی از منتقدان به ابزارهای خود، می‌تواند اردوی مخالفین را از پا در آورده و جذب کند و یا این که مخالفان با ارائه بدیل‌های خلاق، پویا و جذاب می‌تواند سرمایه‌داری را به لحاظ نظری و رهبری از دور رقابت خارج کنند. بقا و یا تجدید حیات سرمایه‌داری را روند یک چنین چالش‌هائی و پاسخ به آنها تعیین خواهد کرد.

 

* این نوشته نخستین بار در جولای 1999 با عنوان زیر و در صفحه تارنمای نویسنده انتشار یافت.

Computer-linked Social Movements and the Global Threat to Capitalism

http:/www.eco.utexas.edu/Homepages/faculty/Clenver

 

 

 

پانوشت‌ها:

1- زمانی که فعالان محلی قادرند علیه سیاست‌های یک دولت ملی واحد دست به بسیج جنبش‌های فراملی بزنند، مثل نمونه‌ی زاپاتیست‌ها، آنها درگیری را به عرصه بین‌المللی می‌کشانند و کوشش‌های حکومت‌های محلی را برای پنهان ساختن طبیعت درگیری‌ها ناکام م‌ سازند.

2- تمایز قائل شدن متافیزیکی میان power به معنی  قدرت و power  به معناي توانایی متعلق به اسپیوزا است. اخیراً آنتونیو نگری به این گونه تمایز گذاشتن تفسیری طبقاتی داده است. نگاه شود به :

The Savage Anomaly: The Power of Spinoza´s Metaphysics

And Politics, Minneapolis:University of Minnesota press,1991.

3- کارل مارکس برای توصیف سرمایه و تسلط آن بر جامعه به طور مکرر استعاره "روح خون آشام، (Vampire) را به کار گرفته است.

4- نگاه کنید به دو کتاب که بیان کننده آن دوره‌اند:

Teresa Hayter, Aid asimperialism, Harmonswork:Penguin,1971.

Cheryl payer, The World Baknk:Acritical Analysis, New York:

Monthly Review Press.1982

5- نگاه کنید به :

Harry Cleaver,“Close teh IMF,abolish debt and end develpment:

A class analysis of the international debt crises,capital &Calss,No.39 Winter 1989.

انباشت عظیم بدهی‌ها در آمریکای لاتین را عموماً حکومت‌های غیردموکراتیک و بنگاه‌های خصوصی و یا دولتی که برای مقاصد سرکوب‌گرانه و یا استثمار‌گرانه وام می‌گرفتند باعث شده‌اند. دشواری بازپرداخت‌ها ناشی از سیاست‌های سخت‌گیرانه پولی بود که برای نخستین بار در اوایل دهه (گذشته) در ایالات متحده به اجرا گذاشته شدند. این سیاست‌ها با افزایش نرخ بهره اقتصادی جهانی را به درون چنان رکوردی پرتاب کردند که امکانات صادراتی برای کشورهای وام گیرنده بشدت پائین آمد و همراه با آن توانایی تحصیل ارز  خارجی که برای بازپرداخت بدهی‌ها بدان نیاز بود.

7- نگاه کنید به :

Ronalde Munch&Peter Waterman,Glabalization

Socail Movements&New Internationalism, Washington:Cassel,1998

8- به طور نمونه نگاه کنید به :

Howard Fredrick, ComputerNetworks and the Emergnce

Of GlobalCivil Sosiety. In Linnda M. Harasim(ed)GlobalNetworks:

C0muter and international Communication, Cambridge:MTTpress,1993

9- مفهوم "طبقه کارگر" در برخی از نظریه‌های مارکسیستی آن گونه تعریف می‌شود که فعالیت همه‌ی آنهایی که سهمی در بازتولید انکشاف‌یابنده سرمایه‌داری داشته باشد و (در عین حال) مبارزاتشان این بازتولید را نفی می‌کند، خواه مزدبگیر باشند و خواه غیرمزدبگیر.

10- یک نمونه از چنین مهار کردنی را می‌توان در دوران کینزی یافت، یعنی زمانی که مبارزات کارگران برای افزایش دستمزد در خدمت تشویق سرمایه‌گذاری و رشد بارآوری سرمایه‌دارانه بکار گرفته شدند.

11- برای نمونه نگاه کنید به :

Paolo Viemo, Notes on the General Intellect,

In S. Makbisi, C. Casarino and R. E ., Kanl,Maexism Beyond Marxism, New York:Routledge.1996.

12- یکی از مشخصه‌های مهم این فهرست‌ها راهی است که شبکه‌های وسیعی از مردم می‌توانند به سرعت گزارشات را کنترل و میزان درستی آن را دریابند. امکان چنین کاری خصوصاً در لحظات بحرانی اهمیتی بسیار دارد. در یک مورد جدید، در جریان یک حمله نظامی دولت مکزیک به زاپاتیست‌ها گزارش در تارنما (اینترنت) انتشار یافت مبنی بر این که بسیاری از مردم کشته شده‌اند و بیمارستان‌ها مملو است از زخمی ها. این داستان به فوریت مورد رسیدگی قرار گرفت، تشخیص داده شد که نادرست است و با استفاده از فهرست‌های پستی چیاپاز تکذیب شد. کسانی که استفاده از تارنما توسط جنبش‌های از پائین جوشیده را مورد انتقاد قرار می‌دهند اغلب به چنین نمونه‌ای استناد می‌کنند و مدعی می‌شوند اطلاعاتی که جنبش‌ها از طریق لیست‌های پستی خود ارسال می‌کنند می‌توانند همان اندازه نادرست باشند که اطلاعات انتشار یافته از جانب حکومت‌ها. این انتقادات نمی‌خواهند بپذیرند که این گزارش با سرعتی به مراتب بیشتر از حکومت‌ها و وسایل ارتباط جمعی رسمی در مواردی که اخبار نادرست انتشار می‌دهند تصحیح شد.

13- این رویداد در هیجدهم سپتامبر 1996 اتقاق افتاد و روی بسیاری از صفحات تارنما حفظ شد. از جمله نگاه کنید به :

http:/www.2600.com/cia/

14- پیشینه ذهنی این تاکتیک را می‌توان در دو کتاب زیر یافت:

Critical Art Ensemble:Electronic Disturbance,Brooklyn,NewYork:Autonomedia,1994.

Critical ArtEnsemble:Electronic Civil Disobedience and Other Unpopular Ideas. Brooklyn,New York:Autonomedia.1996

15- ضد حمله آژانس سیستم‌های اطلاعاتی دفاعی پنتاگون در سپتامبر 1998 واهمه‌ای که نسبت به این گونه خطرات وجود داشت را به طور مشخص نشان داد. نگاه کنید به گزارش زیر :

WinnSchwartau, Cyber- Civil disobedience,Network World, January 11,1999.

16- صحت این امر را نامه سوزان جرج  به سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه تایید  می‌کند، که در آن مشارکت در مباحثات مربوط به "موافقتنامه‌ی چند جانبه سرمایه‌گذاری" پذیرفته نشده است.

17- البته تمایز این دو راه در شکل آن‌ها بود تا در مضمون شان.

18- این استعاره را که زمانی برتولت برشت آن را بکار گرفته، اخیراً زاپاتیست‌ها مناسب دیده‌اند و سر زبان‌ها انداخته‌اند. برشت در قصه "اگر کوسه‌ها مردم بودند" این استعاره را آورده بود که در "قصه‌هایی از تقویم" در سال 1947 به چاپ رسید. در مورد زاپاتیست ها نگاه کنید به:

Culture and Media in the Tranition to Democray, La jarnada,july5, 1996

1 هری کلیور  استاد رشته اقتصاد در دانشگاه تگزاس است. او از جمله هواداران مارکسیسم اتونومیست و از سازمانگران شبکهی همبستگی با جنبش زاپاتیست‌ها در ایالات متحده است. از او نوشته‌های متعددی به چاپ رسیده است که از جمله‌اند:

 

Virtual- Real  Chiapas  Solidarity Networks,  july 2000

Nature, Neoliberalism and Sustainable Development/ April 1997.

http:www.eco.utexas.edu/Homepages/faculty/ Clever